یک دنیا آواره، یک دنیا امید
از سال 1920 میلادی قیمومیت فلسطین بر عهده دولت انگلیس بود، در سال 1947 و درست یکسال قبل از خروج انگلیس از خاک فلسطین، مساله فلسطین در سازمان ملل مطرح شد و در نتیجه مشورت اعضا، کمیته این سازمان رأی تقسیم آن را صادر کرد. در این رأی گیری 22 عضو با تقسیم فلسطین موافقت کردند و تنها 13 عضو مخالفت خود را با طرح اعلام کردند. 10 عضو دیگر هم با دادن رأی ممتنع، عملاً از تقسیم فلسطین حمایت کردند. بر اساس تقسیم اولیه 56 درصد از سرزمین های فلسطین به یهودیان واگذار شد و 42 درصد نیز سهم دیگر اعراب گشت. 2 درصد باقیمانده هم که در قدس قرار داشت به عنوان منطقه آزاد بین المللی محسوب شد. دو ماه از خروج انگلیسی ها نمی گذشت که این طرح به طور کامل به اجرا گذاشته شد و «دیوید بن گوریون» در تل آویو به طور رسمی، تشکیل حکومت یهود را اعلام کرد. جالب اینکه در این مراسم برای اولین بار از واژه جعلی و ساختگی «اسرائیل» به عنوان نامی جدید برای سرزمین های غصب شده استفاده شد.
دولت انگلیس طی 28 سال حکومت بر فلسطین، قوانین عجیبی را وضع کرد که به موجب یکی از آنها، راه برای تشکیل وطنی یهودی برای یهودیان کل جهان در فلسطین باز شد. در مدت سلطه انگلستان بر فلسطین مجموعاً 56 هزار یهودی در فلسطین وجود داشت اما با پایان یافتن قیمومیت انگلیسی ها، این عدد به 605 هزار نفر افزایش یافت، که اکثر آنان از کشورهایی دیگر به فلسطین وارد شده بودند.پس از اعلام تشکیل حکومت صهیونیستی در خاک فلسطین در سال 1948، ورود یهودیان به فلسطین آغاز و نزدیک به 400 هزار فلسطینی مجبور به ترک این سرزمین شدند و در حقیقت اولین موج مهاجرت آوارگان فلسطینی در تاریخ این کشور رقم خورد.
یک روز پس از اعلام رسمی تشکیل رژیم صهیونیستی، پنج دولت عربی ارتشهای خود را برای فضاحتی که بار آورده بودند عازم مناطق اشغالی کردند. اردن، عراق، سوریه و لبنان با هدف در نطفه خفه کردن دولت یهودی شروع به عملیات کردند که در عرض یکسال، ارتش صهیونیستی به نحوی حملات تمامی آنها را متوقف و با هر کشوری به طور جداگانه قرارداد آتش بس امضا کرد.
به موجب این قراردادها صهیونیست ها توانستند 78 درصد از خاک فلسطین را به اشغال خود درآورند و تنها 27 درصد، سهم ساکنان اصلی این سرزمین شد که شامل نوار غزه، کرانه باختری رود اردن و بیت المقدس شرقی بود. همین امر باعث شد تا بسیاری از فلسطینیان از خانه و کاشانه خود رانده شوند یا در اردوگاه های اطراف فلسطین، روزگار بگذرانند یا به کشورهای دیگر کوچ کنند.
با وجود همه این اتفاقات، مردمان فلسطین همچنان چشم انتظار عکس العمل شدیدتر ارتش های عربی می مانند. در سال 1956 درگیری هایی بین ارتش رژیم صهیونیستی و ارتش مصر صورت می گیرد که در پی آن، نوار غزه به اشغال صهیونیست ها در می آید، اما بعد از گذشت چهار ماه رژیم صهیونیستی با گرفتن امتیازات ویژه، از این منطقه خارج می شود. در آن سال ها جمال عبدالناصر بر مصر حکومت می کرد و مقاومتش در برابر صهیونیست ها، از او یک قهرمان ملی ساخته بود.
با گذشت زمان، اوضاع ساکنین فلسطین روز به روز بدتر می شد. آنان با وجود اینکه چندان از ارتش های عرب خیری ندیده بودند باز هم دست به دامان آنها شدند و بنابراین جنگ سوم اعراب با رژیم صهیونیستی در ژوئن 1967 به وقع پیوست. این جنگ بیش از شش روز به طول نینجامید و رژیم صهیونیستی توانست ضربه مهلکی به اعراب وارد کند و نوار غزه، صحرای سینا، قدس، کرانه باختری رود اردن و بلندی های جولان را از آن خود کرد.
با این جنگ نه تنها وضعیت فلسطینیان بهتر شد بلکه تعداد 400 هزار نفر از آنان آواره شدند و قید کمک گرفتن از ارتش های عربی را برای همیشه زدند. می توان گفت این جنگ، مرزهای رژیم جعلی صهیونیستی را به طور ناباورانه ای گسترش داد و راهی را که آنان می خواستند در چندین سال طی کنند، شش روزه طی کردند.
از آن سال به بعد کم کم گروه های مبارز فلسطینی پا به عرصه وجود گذاشتند. گرچه سابقه جهادی برخی از اعضای تشکیل دهنده این گروه ها به سال های ابتدایی اشغال فلسطین برمی گشت اما شکل گیری این گروه ها و تشکیلاتی شدن آنها، عملاً از سال 1980 به این طرف پایه گذاری شد. در نهم دسامبر 1987 هزاران نفر علیه کشته شدن چهار فلسطینی تظاهرات گسترده ای به راه می اندازند. طی چند روز، این تظاهرات به نوار غزه، کرانه باختری رود اردن و قدس شرقی گسترش می یابد و بسیاری از شبکه های خبرچین خود فروخته، توسط مردم نابود می شوند. بعدها از این قیام مردمی تحت عنوان «انتفاضه اول» یاد می شود بعد از این قیام گسترده است که گروهی جهادی با عنوان «حماس» به رهبری شیخ احمد یاسین اعلام موجودیت می کند.
سال 1989 هم سال پرمخاطره ای برای فلسطینی هاست. در این سال که مصادف است با دستگیری شیخ احمد یاسین توسط صهیونیست ها، یاسر عرفات که رهبری سازمان آزادی بخش فلسطین را بر عهده داشت از سوی شورای ملی فلسطین به عنوان ریاست جمهوری فلسطین برگزیده می شود. شورای ملی فلسطین توانسته بود در آن سال، شرح تشکیل کشور فلسطین را پیگیری کند و به موجب آن 91 کشور، فلسطین را به رسمیت شناخته بودند.
دهه 80 میلادی در قرن بیستم شاهد شکل گیری مقاومت مردمی لبنانی ها علیه صهیونیست ها بود. بعد از اشغال جنوب لبنان توسط ارتش صهیونیستی در این دهه، مردم لبنان که طاقت ظلم این ارتش را نداشتند، سعی کردند با تمام توان به مقابله با آن بپردازند. تشکیل جنبش حزب الله به طور رسمی در سال 1985 گام بزرگی بود برای بیرون راندن ارتش صهیونیستی از لبنان. سرانجام حزب الله موفق شد در سال 2000 میلادی ارتش صهیونیست ها را با شکست سختی مواجه و آنان را وادار به عقب نشینی از کشور خود کند. این حادثه موجی از امید را در دل گروه های مبارز فلسطینی به راه انداخت. ورود آریل شارون که در بین فلسطینی ها به قصاب صبرا و شتیلا معروف است به صحن مسجدالاقصی موجب خشم فلسطینی ها شد. بی حرمتی شارون به صحن مسجدالاقصی، خون فلسطینی ها را به جوش آورده بود، که همین امر سبب آغاز انتفاضه ای شد به نام «انتفاضه الاقصی».
بعد از شروع انتفاضه دوم فلسطینی ها، شارون تصمیم گرفت دور جدیدی از سرکوب مردم فلسطین را آغاز کند، که این روند تا سال 2005 ادامه یافت اما مقاومت شدید مردم در فلسطین به خصوص گروه حماس، رژیم صهیونیستی را مجبور کرد بعد از گذشت 38 سال از نوار غزه خارج شود.
طمع ورزی مقاومت صهیونیست باعث شد تا آنها بار دیگر در 12 ژولای 2006 از زمین و دریا و آسمان به لبنان یورش ببرند اما مقاومت 33 روزه حزب الله، شکست مفتضحانه دیگری را بر صهیونیست ها وارد کرد. بعد از این شکست، سران صهیونیست تصمیم گرفتند فشار خود را بر مردم داخل مناطق اشغالی دو برابر کنند، که محاصره غزه نتیجه آن بود. سرانجام در اوایل سال 2008 ارتش رژیم صهیونیستی با هدف نابودی حماس، در حمله ای وحشیانه نوار غزه را مورد هجوم قرار داد و به کشتار وسیع مردمان این منطقه پرداخت. 22 روز بیشتر از این جنگ نابرابر نگذشته بود که رژیم صهیونیستی مجبور شد در مقابل گروه کوچک حماس سر تسلیم فرود آورد و با خفت از این منطقه خارج شد و موجی از شادی در میان فلسطینی ها به راه افتاد.
از سال 2008 تا الان گرچه جنگ دیگری بین گروه های فلسطینی و ارتش صهیونیستی شکل نگرفته اما مقاومت مردمی فلسطینیان در برابر زیاده خواهی های صهیونیست ها همچنان ادامه دارد و آنان به هیچ عنوان نمی خواهند از حقوق خود دست بکشند. فلسطینیان امیدوارند بار دیگر بتوانند به مناطق اشغال شده سرزمین شان باز گردند و خانه و کاشانه خود را از نو بنا کنند. این امید در میان آوارگان این سرزمین صدچندان است و همین سبب شده تا با طرح تشکیل کشور مستقل فلسطینی که هم اکنون از سوی ابومازن در سازمان ملل مطرح شده، مخالفت کنند چرا که مفاد این طرح کاملاً با خواسته های آنان متفاوت است و برای همیشه آنها را از ورود به سرزمین شان محروم می کند. آنان فلسطین مستقل را کشوری می دانند که از جانب غرب به دریای مدیترانه، از شمال به لبنان، از شرق به اردن و سوریه و از جنوب به مصر متصل می شود.
تفکر غیر اسلامی نتوانسته راه حل مناسبی برای مشکلات فلسطین ارائه کند.
شمشمیر اسلام را کند کردند
جریان صهیونیستی کلاً تمایلی به پذیرش هویتی به نام فلسطین و فلسطینی نداشته و ندارد. از همان آغاز با طرح بعضی شبهات، سوالات و نظریه هایی چون «سرزمین بدون ملت، برای ملتی بدون سرزمین» سرزمین فلسطین را فاقد ملت جلوه می دهند و می گویند ما یهودیان در سراسر جهان پراکنده ایم و فاقد سرزمینیم؛ پس این سرزمین مال ماست. بعد وعده توراتی قضیه را مطرح می کنند که خداوند گفته است من این سرزمین را به شما بخشیده ام و شما که قوم برگزیده من هستید باید بروید و در آنجا ساکن شوید و...
جریان های مقاومت فلسطینی هم که جریان هایی چپگرا یا مبتنی بر دیدگاه های کمونیستی بودند، ظرفیت هایشان در مقابل توان رژیم صهیونیستی ناتوان بود؛ تقریباً می شود گفت به بن بست رسیده و تسلیم محض شده بودند. جریان فلسطینی می گفت من کاری نمی توانم بکنم و به این رسیده بود که در مقابل توان بالای نظامی رژیم صهیونیستی و با توجه به حمایت هایی که کشورهای فرامنطقه ای و قدرتمند دارند از آن می کنند، نمی توانند به پیروزی برسد. چند تا جنگ کرده بودند. در تمامی این جنگ ها رژیم صهیونیستی شکست های فاحشی به آنها وارد کرده بود و اینها عملاً به مرحله تسلیم رسیده بودند.
اینکه بگوییم توان اینها کم بوده یا نتوانسته اند صحیح نیست؛ مدیریت بر نیروها از ناحیه کشورهای منطقه هم در این شکست ها بسیار دخیل بوده. در حقیقت قدرت نظامی زیادی داشتند اما سیاستمدارن با اراده برای مقابله با رژیم صهیونیستی در میان آنها وجود نداشت. اکثرا دولتمردان وابسته به غرب بودند و در چهار چوب منافع غرب، خودشان را تعریف کرده بودند. بسیاری از کارشناسان معتقدند این سیاستمداران به ارتش های خودشان خیانت کرده و آنها را در مقابل یک ارتش ناتوان خوار و ذلیل کردند. آنها با خیانت خود ارتشی را ذلیل کردند که یک زمانی به اصطلاح شمشمیر اسلام بود «ارتش عربی». این شمشیر اسلام را تضعیف کردند.
منبع: نشریه همشهری آیه شماره6
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}